محمد نبي حبيبي دبيركل حزب مؤتلفه اسلامي است؛ حزب با سابقهاي كه بر خلاف ساير احزاب كه معمولاً در مشت يك يا چند نفر هستند، جامعيت بيشتري از حيث خرد جمعي دارد. خبرنگاران رجانيوز در گفتوگو با وي، موارد مهمي مانند علت ورود جامعيتن به بحث انتخابات، توجيه نماينده قاليباف و لاريجاني در كميته موسوم به 8+7، مواضع باهنر؛ تمكين نكردن او از نظر جامعتين در انتخابات رياست جمهوري دهم و مواضع وي به نفع سران فتنه، ديدار با هاشمي رفسنجاني و مواضع مؤتلفه در قبال نقش او و خانوادهاش در فتنه، اظهارنظرهاي برخي اعضاي حزب مؤتلفه عليه جبهه پايداري به گفتوگو نشستند.
متن كامل بخش اول اين گفتوگو در ادامه آمده است:
عملاً با فرمايشهاي مقام معظم رهبري در خطبههاي نماز عيد فطر بحث انتخابات مجلس نهم آغاز شد. مجموعه اصولگرايان هم برنامههايي براي انتخابات تدارك ديدهاند كه به عنوان 7+8 و جبهه متحد اصولگرايي مطرح است. اگر بخواهيم به سابقه تدارك اصولگرايان اشاره كنيم، در انتخابات دوم خرداد و مجلس ششم مجموعه روحانيت مبارز ورود مستقيم كردند اما نتيجه، شكست آنان بود به همين خاطر در انتخابات هاي بعدي مثل مجلس هفتم و هشتم مجموعه هاي مانند شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب و 5+6 تاسيس شد كه نتايج اين انتخابات پيروزي اصولگرايان بود. اكنون چرا مجموعه اصولگرايان در انتخابات مجلس نهم دوباره به سراغ روحانيت رفته اند و جامعتين قرار است نقش محوري در انتخابات داشته باشند؟
هم به شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اشاره داشتيد و هم به انتخابات دوره هشتم مجلس. محور شوراي هماهنگي آقاي ناطق نوري بودند. البته در شوراي هماهنگي جامعه روحانيت يا جامعه مدرسين دخيل نبودند. در هر صورت محور اصلي شوراي هماهنگي كه پيروزي اصولگرايان در دومين انتخابات شوراي شهر و مجلس هفتم را به همراه داشت با يك روحاني بود و به نظر من آقاي ناطق نوري در آن موردي كه شوراي هماهنگي تشكيل شد، نقش محوري داشتند و كارهايي را انجام دادند.
در انتخابات هشتم با اين پررنگياي كه الان حضور جامعتين را احساس ميكنيم، احساس نميكرديم، معهذا روحانيوني كه عضو آن گروه 5+6 بودند با جامعه مدرسين و جامعه روحانيت تهران مربوط بودند. من قبول دارم در دوره هشتم، جامعتين با آن پررنگياي كه در انتخابات نهم از چند ماه پيش حضور پيدا كردند، حضور پيدا نكرده بودند، اما ما در انتخابات هشتم هم در مجموعه بحثهايي كه در داخل مؤتلفه اسلامي داشتيم، به اين نتيجه رسيديم كه اگر اصولگرايان با محوريت روحانيت وارد ميدان بشوند، با توجه به اختلاف سليقههاي طبيعي كه بين تشكلهاي وابسته به جريان اصولگرايي وجود دارد ـتكرار ميكنم كه اين اختلاف سليقهها طبيعي هم هست، در اصول اختلاف نداريم، ولي در مورد سليقهها در يك خانواده هم نميتوانيم بگوييم كه همه سليقهها بر هم منطبق هستندـ براي نزديك كردن اين سليقهها، در تحليلهايمان دو راه پيش پايمان بود. يكي اينكه خودِ تشكلهاي اصولگرايان باشند و در تبادل نظر و رايزنيهايي كه بين هم انجام ميدهند، در سليقههاي انتخاباتي به وحدت برسند. دوم اينكه سطحي بالاتر از تشكلهاي اصولگرا حضور داشته باشد كه مجموعه اصولگرايان اين سطح متعالي را قبول كنند و با همين قبولي، اعلام آمادگي كنند كه حاضرند سليقههايشان را به هم نزديك كنند.
يادم هست كه حدود 10 ماه قبل از انتخابات هشتم مجلس شوراي اسلامي، مجموعه جبهه پيروان خط امام و رهبري، هم با آيتالله مهدويكني، هم با مجموعه جامعه مدرسين ملاقات داشتيم. بهخصوص در ملاقات با جامعه مدرسين، مطالبه جبهه پيروان خط امام و رهبري از جامعه مدرسين اين بود كه در موضع پدري اصولگرايان، چتري را بگسترانند كه احتمال نزديك شدن اصولگرايان به هم بيشتر شود. موقعي هم كه نوبت به خود من رسيد، من همين موضوع را عنوان كردم. آن روز رئيس مشترك جلسه ما آيتالله يزدي رئيس جامعه مدرسين بودند و گفتند كه ما به عنوان جامعه مدرسين، قصد معرفي نامزد در نقاط مختلف كشور را نداريم. من در نوبتي كه براي صحبت داشتم، اين مطلب را عنوان كردم كه ما متوقع نيستيم كه جامعه مدرسين بيايد و در نقاط مختلف كشور، نامزد معرفي كند، اما توقع ما اين است كه چتر جامعه مدرسين و جامعه روحانيت بر سر اصولگرايان گسترده شود و احتمال و امكان نزديك شدن سليقههاي متنوع اصولگرايان بيشتر شود كه البته نهايتاً به طرف نامزدها و فهرستهاي واحد در حوزههاي انتخابيه برويم. اين سخن مورد قبول جامعه مدرسين بود. به اين نكته هم اشاره كنم كه در انتخابات هشتم هم ما يك نوع حضور روحانيتي را كه به دو جامعه وابسته بودند در تركيب 5+6 داشتيم.
ما در مباحثاتي كه در يك سال و نيم پيش، يعني نيمه اول سال گذشته در مؤتلفه اسلامي داشتيم، به همان نتيجهاي كه در انتخابات هشتم به آن دست پيدا كرديم، رسيديم و تحليلمان اين بود كه اگر جامعتين و اصولاً روحانيت، محوريت كار اصولگرايان را به عهده بگيرند، امكان وحدت بين اصولگرايان و نزديك شدن سليقههايشان به هم و رسيدن به فهرستها و افراد واحد در حوزههاي انتخابيه بيشتر ميشود. شخص آقاي عسگراولادي در سال گذشته اين ديدگاهها و بررسيهاي ما را هم به جامعه روحانيت مبارز و هم به جامعه مدرسين به يك شكلي انتقال دادند. اين كار آقاي عسگراولادي همين الان هم مورد تقدير آيتالله مهدوي در چند هفته پيش قرار گرفت.
البته به نظر من سفر مقام معظم رهبري به قم در سال گذشته و اينكه ايشان بهصراحت خواستند كه سازمان روحانيت، بالاخص جامعتين، حضور مؤثرتري در مسائل روز هم داشته باشند، يك اشاره كارساز براي حضور پررنگتر جامعتين در به عهده گرفتن محوريت اصولگرايان بود اصولاً يكي از مواقعي كه اين وحدت ميتواند اثرگذار باشد، موقع انتخابات است.
در آبانماه سال گذشته، آقاي دكتر احمدينژاد از سران اصولگرا دعوت كردند.
شما هم حضور داشتيد؟
بله، بنده هم بودم و به نظر من يك قدم مفيد بود. اين جلسه يك سابقه هم دارد و سابقهاش اين بود كه چند هفته قبل از تشكيل اين جلسه، بنده و آقاي عسگراولادي ملاقاتي با آقاي دكتر احمدينژاد داشتيم. پيشنهاد بنده در آن جلسه سه نفره اين بود كه شما به هر حال يك آقاي محمود احمدينژاد هستيد، يك رئيسجمهور اصولگرا هم هستيد، بنابراين ما فكر ميكنيم براي ايجاد وحدت بين اصولگرايان، شما ميتوانيد نقش مؤثري داشته باشيد. آن موقع خيلي هم بحث انتخابات در ميان نبود، به نظر من وحدت اصولگرايان فقط يك نياز انتخاباتي نيست. در هر مقطعي كه به وحدت اصولگرايان لطمه وارد شود، طمع دشمن بيشتر ميشود و اين را بارها هم ديدهايم. همينطور هم بر طمع رقباي ما افزوده ميشود. آقاي احمدينژاد از اين موضوع استقبال كردند. آن جلسه معروف به 30 نفره ـكه البته 25، 26 نفر بودندـ تشكيل شد. در آن جلسه آقاي عسگراولادي، آقاي ولايتي و آقاي حدادعادل با پيشنهاد آقاي احمدينژاد و در واقع پذيرش آن جمع، قرار شد آن جلسات را ادامه بدهند تا انشاءالله دستاوردهايي براي وحدت اصولگرايان داشته باشد. بعد از چند هفته آيتالله مهدويكني و آيتالله يزدي، دعوتي تقريباً شبيه دعوتي كه از طرف آقاي احمدينژاد انجام شده بود، از سران اصولگرا به عمل آوردند كه آن جلسه معروف تشكيل شد و در آنجا منشور اصولگرايي را مطرح كردند و رسانهاي شد و همين اولين قدم جامعتين براي محوريت اصولگرايان در امر كلي وحدت، منجمله مقطع انتخابات بود.
توجيه من براي ضرورت اين محوريت اين است كه وفاداران پايدار انقلاب، به نظر من فرزندان منبر و مسجد و محراب هستند. يك عدهاي هم به انقلابيون ميپيوندند كه ما از قدم آنها هم استقبال ميكنيم، اما آن دسته از كساني كه تربيتشده مسجد و محراب و منبر هستند، معمولاً ثابت شده كه در انقلاب پايدارترند. مديريت اين منبر و مسجد و محراب اصولاً با روحانيت است و حرفشنوي اين تربيتشدگان مسجد و منبر و محراب از روحانيت معمولاً بيشتر از افراد ديگر است. در بسياري از مواقع حرفشنوي اين تربيتشدگان مسجد و منبر و محراب از روحانيت در حدي است كه نظر روحانيت را به نظر خودشان ترجيح ميدهند كه اين از نظر من يك ظرفيت است. البته من ميخواهم مطلب كليتري را هم بگويم كه انقلاب بدون حضور روحانيت تداوم نمييابد. يك تبصره هم دارد، آن روحانيتي كه وليفقيه در رأس آن قرار گرفته باشد. ممكن است كسي روحاني هم باشد، علم هم داشته باشد، ولي خيلي با روحانيت انقلابي سروكار نداشته باشد. من آنها را از اين حرف كلياي كه ميگويم، جدا ميكنم.
بنابراين با توجه به اينكه امكان وحدت بين اصولگرايان در همه امور انقلاب، از جمله انتخابات با محوريت روحانيت خيلي بيشتر از زماني است كه اين محوريت وجود نداشته باشد، تحليل مؤتلفه اسلامي اين است كه در شرايط فعلي براي انتخابات هم هيچ راهي به عنوان راه دوم غير از محوريت جامعتين نداريم. برخي مواقع ممكن است چند راه در پيش پا داشته باشيم و بهترينش را انتخاب كنيم. اعتقاد شخصي و نيز اعتقاد تشكيلاتي ما در مؤتلفه اين است كه محوريت جامعتين براي وحدت اصولگرايان منحصر به فرد است.
آقاي مصباحيمقدم كه عضو جامعه روحانيت مبارز هم هست، چند وقت پيش مصاحبهاي كردند و گفتند كه آن گروه سه نفر متاثر از جريان انحرافي هستند و وقتي هم كه كساني مثل آقاي ولايتي اعتراض كردند، ايشان اين حرفشان را پس نگرفت و گفت كه نظر شخصياش بوده است. نظر شما در اين باره چيست؟
انتخاب اين هيئت سه نفره هيچ سابقهاي غير از آنچه كه گفتم و خود من حضور داشتم، ندارد. اتفاقاً هيچ كدام از اشخاص منتسب به جريان انحرافي در بين آن 30 نفر حضور نداشتند. اين نكته مهمي است كه براي حضور در آن جلسه، اصلاً دعوت نشده بودند. البته آقاي مصباحيمقدم در جلسهاي كه من حضور داشتم و چند نفر ديگر هم بودند، بهطور خصوصي گفتند كه من چنين حرفي نگفتهام، اما حالا فكر ميكنم كه اگر كسي به اين سابقهاي كه من توضيح دادم اعتراض دارد، توضيح بدهد كه چگونه با اين تاريخي كه من عرض كردم، فرق دارد. البته چون جنابعالي به موضوع آن سه نفر اشارهاي داشتيد، بعد از جريان جلسه 30 نفره و بعد از دعوت جامعتين براي تشكيل جلسهاي از سران اصولگرا، در تبادل نظرها و تصميمگيريهايي، جامعتين هم آن سه نفر را براي كاري كه قرار بود ادامه بدهند، تأييد كردند، يعني منتخب آن جلسه 30 نفره، منتخب جامعتين هم شدند و راجع به منشأ تشكيل هيئت سه نفره هر چيزي غير از اينكه من ادعا ميكنم و غير از اينكه من دارم ميگويم، ادعا بشود، درست نيست.
با توضيحات مفصلي كه فرموديد، روحانيت كه وارد صحنه شد و گروه 7+8 را در تكميل 5+6 تاسيس كرد اما تفاوت عمدهاي كه اين سازوكار با دوره قبل داشت،حضور نمايندگان آقايان قاليباف و لاريجاني است. سئوال ما اين است كه با چه منطقي نماينده آقاي قاليباف و لاريجاني در نظر گرفته شده است؟
تصميم براي دعوت از نماينده آقاي قاليباف و آقاي دكتر لاريجاني در بحث و مذاكرات تشكلهايي كه الان وابسته به 7+8 هستند، مطرح نبوده است. نميگوييم مخالفتي وجود داشته، اما ميگوييم چنين بحثي مطرح نبوده. دعوت از نمايندگان آنها در واقع يك تصميم اتخاذشده از طرف خود جامعتين است، يعني تا آنجا كه من اطلاع دارم، نه آقاي قاليباف و نه آقاي لاريجاني، بعد از اينكه جامعتين محوريت پيدا كردند، چنين پيشنهاد يا پافشاري را نداشتند كه حتماً بايد نمايندههاي ما حضور داشته باشند. جلسات مربوط به تركيب 7+8 تا آنجا كه من اطلاع دارم، با اينكه جامعتين نظر مشورتي جمع را ميگيرند، اما وقتي ميگوييم محوريت با آنهاست، اتخاذ تصميم با خود آنهاست. حالا اينكه چطور شد كه در مباحثات جامعتين قرار شد آقاي لاريجاني و آقاي قاليباف نماينده معرفي كنند، من خودم چون در آن مباحثات نبودم، ترجيح ميدهم به اين سئوال، سخنگوي جامعتين كه در حال حاضر آقاي سالك هستند، پاسخ بدهند و دلايل اينكه چرا از نمايندگان آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني دعوت شده است، كساني كه اين تصميم را اتخاذ كردهاند، اگر مقتضي دانستند توضيح خواهند داد، ولي اين را اطلاع دارم كه نه آقاي لاريجاني و نه آقاي قاليباف، بناي بر اينكه پيشنهاد كنند يا براي پذيرش نمايندگان فشاري به جامعتين بياورند، ابداً نداشتهاند، بلكه در مباحثات داخلي جامعتين اين نتيجهگيري حاصل شد كه من معتقدم بهتر است خود آنها توضيح بدهند.
اولاً اينكه اعضاي جامعه روحانيت مباررز در اين باره توضيحي نميدهند. چيزي كه در افواه مطرح است، اين است كه آقاي لاريجاني و آقاي قاليباف چون تشكيلات سياسي دارند، قدرت و پول دارند نماينده دارند، شما اين توجيه را ميپذيريد؟
من خودم انگيزه جامعتين را براي استفاده از پول و قدرت آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني اصلاً قبول ندارم و جامعتين را خيلي فراتر از اين سطحي كه اينگونه مطالب راجع به آنها گفته شود، ميدانم. تا آنجا كه من اطلاع دارم روحيات آيتالله مهدويكني و آيتالله يزدي اين است كه اگر يك فرد يا تشكلي به خاطر داشتن قدرت يا ثروت قرار است بر جامعتين فشار بياورد، آنها به هيچ وجه زير بار اين نوع فشارها نميروند. با روحياتي كه بنده از آيـتالله مهدوي كني و همچنين از آيتالله يزدي سراغ دارم، بناي آنها به هيچ وجه بر اساس مصلحتانديشيهاي روزمرگي عدهاي كه جز به ثروت و قدرت نميانديشند، نيست، يعني اين دو بزرگوار واقعاً از اينكه در يك موردي از تشكل يا فرد غيرذيصلاحي صرفاً به دليل اينكه از قدرت يا ثروت او استفاده كنند، دعوت كنند، مبرّا هستند. طرح اينگونه ادعاها شايد در ميان افراد تازهكار سياسي، معمولي باشد، اما اين اتهام را به آيتالله مهدوي كني و آيتالله يزدي وارد كردن، ظالمانه ميدانم.
معناي اين عرض بنده هم اين نيست كه آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني هيچ نقطه ضعفي در هيچيك از رفتارهاي سياسيشان نداشتهاند يا ندارند. غير از معصومين(ع) همه در معرض اين اشتباهات هستند. من اين استدلال را كه گاه از طرف دوستان ما هم مطرح ميشود كه ميگويند اينها صلاحيت ندارند، ولي چون پول يا قدرت داشتهاند، مصلحتاً پذيرفته شدهاند، قبول ندارم، اما در عين حال معتقدم ما در سئوالات، ابهامات و مسائلي كه با آنها مواجه هستيم، ميتوانيم يك توقع از همديگر داشته باشيم كه در واقع تبادل نظرهاي اقناعي انجام بدهيم و اگر اين رويه باب شود، نسبت به گذشته يك مقدار ارتباط و صميميت ما هم بهتر ميشود.
رهبر معظم انقلاب در خطاب به نمايندگان مجلس فرمودند رؤساي قوا در اين انتخابات دخالت نكنند. با توجه به اين فرمايش رهبري، آقاي لاريجاني كه رئيس قوه مقننه است، شهرداري هم كه تابع امر دولت است و اگر قرار است دولت دخالت نكند، شهرداري هم نبايد دخالت كند. با توجه به فرمايش رهبري، انتخاب نماينده از سوي آقاي لاريجاني و آقاي قاليباف چه منطقي دارد؟
من معتقدم در محوريت جامعتين، حرف نهايي را خود آنها خواهند زد. با روحيهاي كه در آيتالله مهدوي كني و آيتالله يزدي وجود دارد، ما آنها را فصلالخطاب ميدانيم و معتقد نيستيم كه به علت فشار ما و يا به علت خداي نكرده سهمخواهي ما يا هر علت ديگري، آنها تصميمي ميگيرند كه خلاف نظرشان باشد. ما در واقع معتقديم كه تصميمگيري در جمع نهايتاً يك فصلالخطاب لازم دارد و در اين ساز و كار، از نظر ما فصلالخطاب، جامعتين هستند. مرحله بعد از جامعتين هم سعي شده كه اصولاً نه از سران قوا، نه از تشكلهاي ويژه، سهمي داده نشود.
ممكن است اين سئوال پيش بيايد كه آقاي عسگراولادي دبير جبهه پيروان خط امام و رهبري هستند، اما در مورد آقاي عسگراولادي بايد گفت كه ايشان عملاً متعلق به جريان اصولگرايي هستند، نه جريان مؤتلفه و نه جريان جبهه پيروان. آقاي دكتر ولايتي هم به نظر من يك چنين ويژگياي دارند و در آقاي حدادعادل هم كفه فراجناحي عمل كردنشان به جناحي عمل كردنشان ميچربد. بنابراين آن هيئت 7 نفره در واقع بدون حضور جناحها و افراد خاص و كاملاً مرتبط با جامعتين است. البته اگر يك موقع استفاده از حضور نماينده آقاي قاليباف يا آقاي لاريجاني و يا حتي مؤتلفه اسلامي قرار باشد دعواي سليقهها و تشكلها را موجب شود، من هم معتقدم كه مشكلاتي به وجود خواهد آمد، اما استنباط من اين است كه چون تمام افراد يا تشكلهايي كه محوريت جامعتين را پذيرفتهاند، يك نوع تمكين را هم پذيرفتهاند. اگر هم يك موقع اشكالات و اختلافاتي پيش بيايد، همگي تسليم نظر جامعتين خواهند بود. قبل از مرحله جامعتين هم، آن هيئت داوري هم براي اين است كه اگر يك موقع احساس كنند سهمخواهي يا كار جناحي متعصبانه و در مقابل مصلحت كلي اصولگرايان صورت ميگيرد، آنها جلوي اين كار را خواهند گرفت.
درباره تقوا و زهد سياسي آيتالله مهدويكني و آيتالله يزدي صحبتي نيست و همه روي اين موضوع كه اين دو بزرگوار به دنبال قدرتطلبي نيستند، اتفاق نظر دارند و سابقهشان هم اين موضوع را نشان ميدهد، اما اگر اين روند فعلي تشديد و پررنگ شود، يعني آقاي جلالي نماينده آقاي لاريجاني هستند و آقاي خاموشي نماينده آقاي قاليباف هستند و اين بزرگواران در 7+8 نقش پررنگشان را ادامه بدهند، كماكان اين صحبت صريح و روشن را داريم كه رؤساي قوا در انتخابات شركت نكنند. ضمن اينكه مصداقيابي آن هم كار سختي نيست. اگر به هر علتي دچار يكسري اشتباهاتي شويم كه خروجي 7+8 نتواند حد مطلوب و آرماني را تأمين كند راه نهايياش چيست؟
سازوكاري كه در اين مورد ميتواند به نظر من تا حدودي اين مشكل را حل كند، سازوكار تصميمهاي عقلي جمعي است. آنجا كه بحث حضور شخصيتهاي ارزشمندي نظير آيت الله مهدوي و آيت الله يزدي مطرح است خود بخود يك اطمينان قلبي براي جمع اصولگرايان فراهم ميشود.
احتمال اينكه جمع هم اشتباه كند، وجود دارد، اما مواقعي هست كه جمعي كه قرار است تصميمگيري كند، از قبل اشتباه فاحشي ندارد، بنابراين همه ميگويند اينكه يك جمع تصميمگيري كند بهتر از اين است كه يك نفر تصميم بگيرد، اما در مواقعي بعد از اين تصميمگيري بزرگ خلاهايي ديده ميشود و يكسري نقاطي وجود دارند كه ممكن است خيليها از قبل ببينند و تذكر بدهند، اما باز مورد بياعتنايي قرار بگيرد. اگر قبل از گرفتن تصميمات بزرگ اشتباهاتش ديده شود و باز هم اعتناي لازم انجام نشود و بعد از مدتي مسائلي پيش بيايند كه قابل پيشبيني بودهاند، نظر شما در اين باره چيست؟
ما وقتي در برابر غيرمعصوم قرار ميگيريم، بايد پذيرفته باشيم چه فرد و چه جمع، گاه به اشتباهاتي دچار ميشوند. اين كليتي است كه ربطي هم به انتخابات و وحدت اصولگرايان ندارد، يعني يك مسئله عقلي كلي است، اما يك موقع هست كه يك حرام بيّن الهي مطرح است، در آنجا اگر اكثريت هم آن حرام بيّن را حلال كنند، كسي زير بار آن نميرود و يا يك حلال بيّن را زير پا بگذارد، اگر همه مردم هم دور هم جمع شوند و آن حلال خدا را حرام كنند، اصلاً قابل اعتنا نيست در بقيه موارد ممكن است هم در تصميمگيريهاي فردي و هم تصميمگيريهاي جمعي افراد غيرمعصوم اشتباه وجود داشته باشد، براي اينكه به هر حال تصميمگيريها به موقع انجام شوند، هم بايد آن احتمال را قبول كنيم و هم بايد بدانيم كه گاهي اوقات اين تصميمگيريها فوريت و ضرورت دارند. البته دوستاني كه نسبت به تصميمات دوستان ديگر انتقاد يا اعتراض دارند نبايد نظر خودشان را حق مطلق بدانند.
من معتقدم در مسائل مديريتي، گاهي اوقات و نه در همه موارد، آثار منفي تأخير در تصميمگيري و ماندن در ترديدها، بيشتر از تصميمگيريهايي به موقعي است كه مشورتها روي آن انجام شده و به هر حال به يك تصميمي رسيدهاند. اعتقاد مديريتي من اين است كه چون جز از معصوم(ع) انتظار نميرود كه در همه موارد صددرصد مطابق حق تصميم گيرد، وقتي كار به دست غيرمعصوم ميافتد، اين تعبيرها، اين نظرات مختلف و اين تذكرات با همديگر شرايطي را ايجاد ميكنند كه در مواردي اين اتفاق را داريم كه اگر دچار اين ابهامات و ترديدها و نظرات متعدد بشويم و نتوانيم تصميم بگيريم، در زماني تصميم ميگيريم كه اساساً زمان آن موضوع گذشته است. الان پنج ماه و خردهاي به انتخابات مجلس مانده است. بايد مقطعي را تعيين كنيم و تا آن مقطع هر تصميمي را كه لازم است بگيريم، چون غير از اين سازوكاري وجود ندارد. ما الان ممكن است بگوييم كه احتمال دارد ما در تصميمگيري جمعي خودمان هم دچار اشتباه شويم، اما به نظر من ماندن در ترديدها و ابهامات و عدم قاطعيت در تصميمگيري، بهخصوص براي مسائلي مثل انتخابات كه بسيار مهم است، اثرات منفياي خيلي بيشتر از اين خواهد داشت كه تصميمي به موقع را بگيريم، مشورتهايمان را هم كرده باشيم، رأي اكثريت را هم رعايت كرده باشيم.
رهبر انقلاب خواستهاي را صريحاً و شفاف مطرح كردند كه رؤساي قوا بهطور مستقيم و غيرمستقيم در انتخابات دخالت نداشته باشند. اين خواستهها بهطور عمومي مطرح شده است. اينكه آقاي لاريجاني ميفرمايند آقاي جلالي نماينده بنده هستند، آيا اين حرام بيّن هست يا نيست، چون از يك طرف دستور ولي فقيه است كه پشتوانه شرعي و عقلياش روشن است و از طرفي حركتي است كه در ظاهر توجيهي براي آن وجود ندارد.
من اعتبار تشخيص آيتالله مهدويكني را براي تشخيص حلال و حرام خيلي بالاتر از تشخيص خودم ميدانم و معتقدم در جايي كه قرار است تشخيص حرمت و حليت در ميان باشد، اگر قرار باشد بنده و شما به اين تشخيص برسيم، يك سطحي از تشخيص را داريم، ولي يك وقتي اين تشخيص را به آيتالله كني و آيتالله يزدي واگذار ميكنيم و آنها حتماً اين نگراني من و شما را رعايت ميكنند و صاحب تشخيص هم هستند و از تقواي سياسي كامل هم برخوردارند.
چند وقت پيش خبري در رجانيوز منتشر شد در باره ماجراي حضور آقاي باهنر در گروه 7+8؛ كه مضمون خبر به اين صورت بود كه از طرف آيتالله مهدوي به ايشان گفته شده بود كه شما در جلسات 7+8 حضور نداشته باشيد و جنابعالي حضور داشته باشيد، ولي ايشان اين مسئله را به جبهه پيروان خط امام و رهبري منتقل نميكند و در رأيگيرياي كه بعداً صورت ميگيرد آقاي باهنر و آقاي متكي معرفي ميشوند. اين خبر نه از جانب شما تكذيب شد، نه از جانب جبهه پيروان خط امام و رهبري و نه از طرف آقاي باهنر و همينطور نه از جانب دفتر آيتالله مهدوي؛ حتي منابعي اين خبر را تأييد كردند. ماجرا چه بود؟
آيتالله مهدوي كني و آيتالله يزدي خواسته بودند كه جبهه پيروان خط امام و رهبري چهار نفر را معرفي كنند تا از بين آنها دو نفر انتخاب شوند. در جلسهاي كه 15 تن از مسئولان تشكلهاي اصولگراي جبهه پيروان خط امام و رهبري حضور داشتند، اين رأيگيري به عمل آمد. آقاي مهندس باهنر در آن رأيگيري 11 رأي آوردند، بنده 10 رأي، آقاي متكي 10 رأي و يك نفر از دوستان ديگر هم 8 رأي؛ بنابراين اين 4 نفر به عنوان نمايندگان جبهه پيران خط امام و رهبري به روحانيت معرفي شدند و واگذار كردند كه خود روحانيت از بين اين 4 نفر، هر دو نفري را كه مايل هستند انتخاب كنند، مورد قبول جبهه هم هست. واقعاً هم همينطور بود، يعني همه ما با قبول اينكه از بين اين 4 نفر، هر 2 نفري كه از طرف روحانيت انتخاب شوند، قبول كرده بوديم، چه رأي ما بالا باشد چه پايين باشد.
در بحثهايي كه براي تصميمگيري انجام شده بود، روحانيت نظرشان اين بود كه انتخابي صورت بگيرد كه با تنش كمتري مواجه شويم. بعداً شنيدم كه آيتالله مهدويكني اسم بنده را هم برده بودند. سابقه ارادت بنده به آيتالله مهدويكني مربوط به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي است و در هيچ جاي تاريخ انقلاب هم نخواندهام كه امام سخني را كه راجع به آيتالله مهدويكني گفتند، راجع به هيچ كس ديگري گفته باشند امام فرموده بودند كه ما به اين آيتالله مهدوي كني ارادت داشتيم، داريم و خواهيم داشت. آيتالله مهدويكني در واقع در آنجا حكمي صادر نكرده بودند، بلكه فقط نسبت به شخص من يك اظهار محبتي كرده بودند، درحالي كه همه قبول كرده بوديم وقتي كه آيتالله مهدويكني و آيتالله يزدي تصميمگيري كردند، حتي اگر رأي كسي از ما پايينتر هم باشد، ميپذيريم. يكسري بحثهاي چالشي در باره افرادي كه مطرح بودند اتفاق افتاد. مثلاً راجع به آقاي باهنر يكسري بحثها، راجع به بنده يكسري بحثهاي ديگر و در باره آقاي متكي به همين ترتيب.
روحانيت در يك مقطعي تصميم گرفتند كه كار را به خود جبهه واگذار كنند، يعني از تصميم قبليشان كه ما قبول هم كرده بوديم كه هر دو نفري را كه آنها قبول كردند، ما ميپذيريم و به رأي هم كاري نداريم. در مقطعي كه يكسري بحثهاي رسانهاي چالشي انجام شد، آيتالله مهدوي چنين اظهار محبتي نسبت به شخص من داشتند، اما اينكه بگوييم ايشان دستور دادند كه شما حتماً بايد فلان كس را در ليست خود بگذاريد، چنين چيزي نبوده، بلكه در جلسهاي اظهار نظري كرده بودند.
اين موضوع در جلسه پيروان خط امام و رهبري به اين دليل مجدداً مطرح شد كه روحانيت برخلاف نظر قبلي، انتخاب را براي آن دو نفر به خود جبهه واگذار كرد. پيغام دادند كه ما آن دو نفر را انتخاب نميكنيم، يعني ضمن اظهار لطفي كه به من شده بود، گفته بودند براي انتخاب آن دو نفر، ما تصميم نميگيريم. اظهار لطف كردن غير از دستور دادن است، در جلسهاي كه البته بنده به دليل مسافرت حضور نداشتم، اين موضوع مطرح ميشود كه حالا اين دو نفر را چگونه انتخاب كنيم؟ اكثريت حاضرين در آن جلسه ميگويند آقاي باهنر به هر حال نفر اول براي معرفي است. اين تصميم را جمع ميگيرد. براي نفر دوم همين جمع تصميم ميگيرد بين بنده و آقاي متكي قرعهكشي كنند. چند راه هم پيشنهاد شده بود. يكي اينكه بين ما دو نفر مجدداً رأيگيري شود. يكي اينكه باز بين چهار نفر رأيگيري شود و دو نفري كه در اين رأيگيري مجدد انتخاب ميشوند، به روحانيت معرفي شوند. سوم اينكه آقاي باهنر در هر صورت نفر معرفيشده جمع باشد، بين حبيبي و متكي هم قرعهكشي شود. قرعهكشي شد و اسم آقاي متكي در آمد، بنابراين آقاي باهنر و آقاي متكي به عنوان نظر جمع جبهه پيروان خط امام و رهبري معرفي شدند.
شما به نقطه كليدي سئوال من در باره پيغام آيتالله مهدويكني پاسخ نداديد. اين كه آيتالله مهدويكني گفتهاند آقاي باهنر نباشند و آقاي حبيبي باشند. در آن جلسه اين موضوع مطرح شده بود؟
آيتالله مهدويكني تا آنجا كه من اطلاع دارم اصلاً به جلسه ما پيغام نداده بودند.
آقاي تقوي به آقاي باهنر گفته بودند.
آن را مطلع نيستم كه آيا به آقاي باهنر يا كساني ديگري گفته بودند يا نه؟ ولي به خود من تا قبل از قرعهكشي چيزي نگفته بودند. بنده در روز شنبه بعد از پنجشنبهاي كه قرعهكشي انجام شد، مطلع شدم كه آيتالله مهدوي در جلسهاي اظهار لطفي به من كرده بودند، اما آيتالله مهدويكني تا آنجايي كه بنده اطلاع دارم، اين محبت را به بنده ابراز و چنين اظهار نظري كرده بودند، اما پيغام نداده بودند كه آقاي باهنر را حذف و فلاني را انتخاب كنيد. اظهار نظر محبتآميز به نظر من غير از تصميمگيري است. البته من به شما عرض ميكنم اگر آيتالله مهدويكني به چنين دستوري رسيده بودند كه بگويند، من معتقدم در جبهه پيروان خط امام و رهبري از دستور آيتالله مهدوي عدول نميشد، و شخص آقاي باهنر هم دستور آيت الله مهدوي را اجرا ميكردند. اما اصولاً دستوري در كار نبوده است.
براي انتخابات سوم شوراي شهر، وقتي كه ما از داشتن ليست واحد بين خودمان و آقاي احمدينژاد و آقاي قاليباف مأيوس شديم و هر دوي آنها به ما جواب منفي دادند و هر دو هم معتقد بودند كه انتخابات شوراي شهر را خواهند برد. ما در آن موقع تصميم گرفتيم كه با آيتالله مهدويكني ملاقات كنيم كه ما اصلاً ليست بدهيم يا ندهيم؟ و حاضر هم شده بوديم كه ليست ندهيم كه باعث تعدد نشويم. جبهه تصميم گرفت كه آيتالله مهدوي در دادن يا ندادن ليست، فصلالخطاب باشند. چهار نفر مأمور شديم برويم و با ايشان ملاقات كنيم و بنده هم يكي از ملاقاتكنندگان با ايشان بودم. ايشان وقتي مطالب ما را شنيدند، گفتند من مانع ليست دادن شما نيستم، شما هم ليست خودتان را بدهيد. و جبهه پيروان هم پس از كسب نظر معظم له اقدام به ارائه ليست كرد.
بنابراين ميخواهم بگويم كه در مجموعه جبهه پيروان خط امام و رهبري، از جمله در ذهن خود آقاي باهنر، از نظر من يك حالت تمكين در زماني كه آيتالله مهدويكني به دستور ميرسند، وجود دارد، اما اينكه بگوييم آيتالله مهدوي به جبهه پيروان خط امام و رهبري پيغام دادهاند كه شما بهجاي آقاي باهنر، حبيبي را انتخاب كنيد، من هم منكر اين پيغام هستم، اما چنين نظري را در جلسهاي گفته بودند.
در قسمت آخر صحبتهايتان اشاره كرديد كه آقاي باهنر به نظر جامعتين تمكين ميكنند، دو سال پيش در انتخابات رياست جمهوري جامعتين به آقاي احمدينژاد رسيد و آيتالله مهدويكني رسماً مصاحبه كرد،. چند روز پيش آقاي باهنر مصاحبه كردند و گفتند من علاقهاي نداشتم كه احمدي نژاد راي بياورد و رأي هم ندادم. كسي كه در آن امتحان به آن بزرگي نظر جامعتين را تمكين نميكند، به نظر شما ميتواند در اينجا تمكين كند؟
سئوال خوبي بود. نه جامعه مدرسين و نه جامعه روحانيت، هيچكدام راجع به رأي دادن به آقاي احمدينژاد اظهارنظر نكرده بودند.
جامعه مدرسين كه قطعاً اظهار نظر كرد.
آيتالله يزدي چرا...
آيتالله يزدي به عنوان رئيس جامعه مدرسين فرمودند ما در جامعه مدرسين رأيگيري كرديم و به اكثريت رسيديم كه به آقاي احمدينژاد رأي بدهيم ولي آيتالله مهدويكني شخصاً مصاحبه كردند.
تا آنجا كه من اطلاع دارم، در جامعه روحانيت مبارز اصلاً بنا بر سكوت شد. اگر يادتان باشد جامعه روحانيت مبارز راجع به هيچكس اظهار نظر نكرد، ولي آيتالله مهدوي كني شخصاً اظهار نظر كردند كه به آقاي احمدينژاد رأي ميدهند. تا آنجا كه من اطلاع دارم، بين اعضاي جامعه مدرسين اختلاف وجود داشت. نه در باره اينكه به آقاي احمدينژاد رأي بدهند يا ندهند، بلكه در مورد اينكه اساساً نامزدي را انتخاب كنند يا نكنند، اختلاف وجود داشت. آيتالله يزدي در يك مقطعي، همان نظري را كه آيتالله مهدوي گفتند، اعلام كردند. در آن مقطع آيتالله مهدوي گفتند من به احمدينژاد رأي ميدهم. ممكن است اين سئوال پيش بيايد آقاي باهنر كه ميگويد من تسليم نظر جامعتين هستم، چطور خلاف نظر آيتالله مهدويكني عمل كردند. آيتالله مهدوي در آن موقع حتي نگفتند هر كس كه به من علاقمند است به اين نظر من عمل كند، بلكه گفتند من نظرم اين است كه بايد به آقاي احمدينژاد رأي داد. در همان جريانات، بنده ملاقاتهاي متعددي با آيتالله مهدويكني داشتم. ايشان در هيچ جلسهاي، حتي به دوستان نزديكي مثل ما نگفتند حالا كه من به اين تصميم رسيدهام، دستور ميدهم كه شما هم اين كار را بكنيد.
بالاخره بايد تمكين ميكردند...
تمكين در مقابل تصميمگيريهايي است كه منجر به صدور دستور ميشود. حتي در مسائل مربوط به ولي فقيه هم در آنجاهايي كه بحث نظر ولي فقيه است، به نظر من اظهار نظر آزاد است، آنجايي كه حكم ولي فقيه صادر ميشود، مرجع تقليد هم نميتواند خلاف آن حكم كند. بنده الفباي علوم ديني را هم نميدانم، اما اين قضيه برايم محرز است.
يادم هست در تاريخ دوم شهريورماه 78 چند تشكل بوديم كه از هر تشكلي سه نفر خدمت مقام معظم رهبري رسيديم. يكي از آقايان مطرح كردند كه ما براي اينكه مطابق نظر شما عمل كنيم، از شما تقاضايي داريم و آن اين است كه شما يكي دو نفر را مأمور كنيد كه اگر يك وقتي به شما دسترسي نداشتيم و ضرورتي هم ندارد كه داشته باشيم، آنها نظر شما را به ما ابلاغ كنند و ما برويم و اجرا كنيم. ظاهر حرف خيلي ولايي است كه حتي اگر شما فرصت هم نميكنيد، يكي دو نفر را بگذاريد كه ما ببينيم منويات شما چيست و برويم و اجرا كنيم. آن برادري هم كه اين را مطرح كرد، واقعاً نظرش همين بود و صادقانه ميخواست مطمئن شود كه اگر كاري ميكند مطابق نظر آقا باشد. آقا بلافاصله فرمودند من هرگز اين كار را نميكنم كه دو نفر را تعيين كنم كه نيتها و نظرات مرا به شما بگويند. شما كار خودتان را انجام بدهيد. من هم دارم از بالا نگاه ميكنم و هر جا انحراف ببينم، با هيچكس رودربايستي ندارم. شما كارتان را موكول به اينكه از من نظر بگيريد، نكنيد، كارتان را انجام بدهيد. بعد از آن برادر پرسيدند: «مگر شما موقعي كه ميخواستيد اين تشكيلات را راه بيندازيد، از من اجازه گرفتيد؟» او گفت: «نه». ايشان گفتند: «خيلي خوب كاري كرديد. ضرورتي نداشته كه اجازه بگيريد.»
يك وقت نظر آيتالله مهدوي و يا حتي، نظر مقام معظم رهبري است. در سطح نظر، خود آقايان هم به ما حق داشتن نظر و حق اظهار نظر را دادهاند. آنجايي كه وليفقيه حكم صادر ميكند، حتي مراجع تقليد هم ميگويند كه بايد اطاعت كنيم. اين نظر آيتالله مهدوي در باره اينكه من به آقاي احمدينژاد رأي ميدهم، حتي اين توقع را هم ايجاد نميكرد كه ايشان به فرزندشان هم بگويند كه بايد به آقاي احمدينژاد رأي بدهي.
در انتخابات نهم رياست جمهوري هم همينطور شد كه جامعه روحانيت و آيتالله مهدوي گفتند ما به آقاي هاشمي رأي ميدهيم، آقاي باهنر رئيس ستاد آقاي لاريجاني بود. يعني آنجا هم نسبت به جامعه روحانيت تمكين نكردند.
البته اگر به زعم عدهاي آن سيئه باشد، آن سيئه را ما هم مرتكب شديم، چون ما از آقاي لاريجاني حمايت كرديم و هيچ مورد گله هيچكدام از آقايان هم قرار نگرفتيم. در آنجا هم آيتالله مهدوي به ما نگفتند كه چرا خلاف نظر ما عمل كرديد. عرض كردم در اين مقطعي كه الان مورد سئوال شماست، بنده معتقدم آيتالله مهدوي به مرحله دستور دادن براي اينكه آقاي باهنر حذف شود و حبيبي بيايد، واقعاً چنين چيزي نگفتند. در يك جلسه اظهار نظري كرده بودند.
آقاي باهنر اخيراً در مصاحبهاي در توجيه اينكه چرا آقاي لاريجاني در 7+8 نماينده داشته باشند گفتهاند كه ما در جبهه پيروان اختلافات زيادي با آقاي لاريجاني داريد. شما يكي دو مورد از اختلافاتي را كه با آقاي لاريجاني دارند بگوييد، البته اصولگراها در اصول كه مشتركاند و در اين بحثي نيست.
من هر هفته در جلسه جبهه پيروان شركت ميكنم و تا به حال در جلسهاي كه در قسمتي از آن راجع به اختلافات ما و آقاي لاريجاني بحث شده باشد، چنين جلسهاي وجود نداشته، اما كليات اين بحث به نظر من قابل قبول است. اگر همه ما اصولگرا باشيم، در سليقههاي اداره كشور ميتوانيم با هم اختلاف سليقه داشته باشيم. به نظر من اين غيرطبيعي نيست، اما اينكه بگوييم مجموعه جبهه پيروان خط امام و رهبري جلسه داشتند و در اين جلسه محورهاي اختلافشان با آقاي لاريجاني را مطرح كردند، واقعاً چنين جلسهاي نبوده، فرزندان يك خانواده كه يك پدر و مادر دارند و زير يك سقف هم بزرگ شدهاند، ممكن است اختلاف نظر داشته باشند. اين قبيل اختلافات را من اصلاً منكر نيستم. ما ممكن است با برادر خودمان هم در مواردي اختلاف نظر داشته باشيم.
يكي از نكاتي كه بزرگواران مؤتلفه در مصاحبههايشان گفتهاند اين است كه جريان فتنه براي انتخابات مجلس برنامههاي پشت پرده دارد. به نظر شما اين برنامه كدامند؟
جريان فتنه هيچوقت دست از سر انقلاب برنخواهد داشت، بنابراين وقتي ببينند كه از طريق انتخابات ميتوانند كاري كنند، وارد ميدان انتخابات ميشوند. در مواردي كه ميبينند كار ديگري نميتوانند بكنند، تحريم خواهند كرد. نمونه بسيار بارز آن انتخابات دهم رياست جمهوري است كه اگر من در باره آن توضيح بدهم، شايد پاسخ سئوال شما را در باره انتخابات مجلس داده باشم.
در مؤتلفه شايد از اواخر نيمه اول سال 87 با يك بررسي كه روي رسانههاي خارجي و داخلي مخالف انقلاب داشتيم، به اين نتيجه رسيديم كه قرار است به بهانه انتخابات، در ميدان براندازي جمهوري اسلامي بيايند. در تحليلهايمان به اين نتيجه رسيده بوديم و براي اين تحليل دلايل متعددي هم داشتيم كه دشمن انتخابات را به عنوان يك طعمه دارد نگاه ميكند تا بيايد و نيات براندازانه خود را اجرا كند. حالا به چه دليل به اين تحليل رسيده بوديم؟ به توضيحات مفصلي نياز دارد. اگر بخواهم به يكي از دلايل اشاره كنم، اين است كه راديو اسرائيل در آن مقطع دائماً اين جمله را تكرار ميكرد كه اگر كسي بدتر از احمدينژاد هم رئيسجمهور بشود، ترجيح دارد! اگر از هر آدم عاقلي سئوال كنيد كه بايد بين بد يا بد و بدتر چه كسي را انتخاب كنيم، (جواب كاملاً مشخص است)، ولي راديو اسرائيل ميگويد اگر كسي بدتر از احمدينژاد هم بشود، ما او را ترجيح ميدهيم!
ما در تحليلمان به اين نتيجه رسيديم كه در دولت نهم، مقام معظم رهبري بارها و نه يك بار، هم از شخص رئيسجمهور احمدينژاد پشتيباني صريح كردند، هم از دولت ايشان. طوريكه عدهاي از دوستان نزديك مقام معظم رهبري در جلسات خصوصي كه با ايشان داشتند، نظرشان را براي ايشان ابراز كرده بودند كه اين سرمايهاي كه شما براي آقاي احمدينژاد و دولتش ميگذاريد، ممكن است يك وقت آسيبي به بار بياورد. حالا اينكه پاسخ مقام معظم رهبري چه بوده، آن بحث ديگري است، اما اين پشتيباني، قطعاً انجام شد و مكرر هم.
دوره نهم رياست جمهوري تمام ميشود و به انتخابات دهم ميرسيم. يكي از نامزدها هم آقاي احمدينژاد است. راديو اسرائيل و مخالفين داخلي به اين طمع افتاده بودند كه به هر قيمتي كه شده احمدينژاد برنده نشود. هر كسي كه برنده ميشد براي آنها فرق نميكرد و همه فشارشان روي اين نقطه بود. ميخواستند بعد از انتخابات اين را بگويند كه با وجودي كه رهبر انقلاب، در طول دوره نهم اينقدر از اين شخص حمايت كرد، مردم در انتخابات كار ديگري كردند. شكستن رهبري مد نظر آنها بود و براي رأي نياوردن آقاي احمدينژاد تلاش ميكردند. من معتقدم كه اگر اين نيت پليد آنها چه در زمان امام و چه در زمان مقام معظم رهبري شكل ميگرفت يا بگيرد، قطعاً به كل انقلابمان لطمه خواهد خورد. اينها براي شكستن رهبري، تمام تلاششان را كردند. عدهاي از مخالفين داخلي هم همينطور، با اين نيت به ميدان آمدند بر اساس تحليلهاي متعدد قبلي در تاريخ 7/10/87 يعني پنج، شش ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري كه تقريباً نامزدها قطعي بودند. در جلسه شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي پشتيباني از نامزدي آقاي احمدينژاد تصويب شد.
به چه شكل؟
با رأيگيري و اكثريت قريب به اتفاق اين مسئله را قبول كردند و به آن رأي دادند. در همان جلسه تصميم گرفتيم كه موضوع را هرگز رسانهاي نكنيم و نكرديم. دليلي كه اين مطلب را رسانهاي نكرديم اين است كه در بحثهاي داخليمان در مؤتلفه به اين نتيجه رسيديم كه مؤتلفه بايد نقش خودش را در حد توانش براي هماهنگ كردن اصولگرايان براي رسيدن به نامزد واحد ايفا كند. حالا اگر مؤتلفه، شش ماه قبل از انتخابات خودش بيايد و بگويد كه نامزد من فلان كس است و تشكلهاي ديگري از اصولگرايان هم به افراد ديگري برسند. در اينجا ديگر مؤتلفه نميتواند ديگران را به وحدت دعوت كند و بگويد شما نامزدتان را بگذاريد كنار و به آنچه كه ما ميگوييم عمل كنيد.
بنابراين ما براي اينكه موقعيت خود را در ميان اصولگرايان حفظ كنيم تا همه به يك تصميم برسيم تا 4 ارديبهشت 88، نظر خود را اعلام نكرديم. ما سعي كرديم اين تصميم خودمان را بدون اعلام، رسوخ بدهيم، چون برداشت ما اين بود كه رأي غالب با آقاي احمدينژاد خواهد بود و به هر اصولگراي ديگري رأي بدهيم، معلوم نيست او رأي بياورد، ولي ممكن است به ميرحسين موسوي كمك شود. وقتي در اين سو رأي كسي كم شد، طبيعتاً به نفع آقاي موسوي تمام خواهد شد كه ما برنده شدن او را جزو خطرات مهم انقلاب تلقي ميكرديم. جبهه پيروان خط امام و رهبري از
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :
توجيه نماينده لاريجاني و قاليباف, جامعتين, محمد نبي حبيبي, دبيركل حزب مؤتلفه اسلامي, ,